Clik here to view.
Article 9
امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی تو گریستم کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند… تا بدانی که بی تو چه میکشم کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تو رودی از اشک به راه انداخته ام…. و کاش پرنده ی...
View ArticleClik here to view.
Article 8
جدایی یکی از ما داره باز به اون یکی دروغ می گهیکی از ما رفته باز سراغ یک یار دیگهیکی از ما داره باز تو عشق خیانت می کنهداره دستاش به یه دست دیگه عادت می کنهاون تویی که دستت و تو دست دیگرون دیدناون...
View ArticleClik here to view.
Article 7
من اکنون احساس می کنم ،بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،تنها مانده ام .و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.و خود را می نگرمو در این نگریستن های همه دردناک و...
View ArticleClik here to view.
Article 6
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه... مي باره و مي باره و... اينقدر مي باره تا آبي شه... آفتابي شه...!!! کاش... کاش مي شد مثل آسمون...
View ArticleClik here to view.
Article 5
از عذاب رفتن تو میسوزم تو اوج غربت واسه ی بودن با تو ندارم یه لحظه فرصت اینجا اشکِ تو چشامو به کسی نشون ندادم اگه بشکنه غرورم خم به ابروم نمیارم وقتی نیستی،هرچی غصه ست تو صدامه وقتی نیستی،هرچی اشکه تو...
View ArticleClik here to view.
Article 4
یادمه کنار دریا نشسته بودی ... از شن و ماسه بازی خسته بودی ... بیا دلامونو به عشق دریا به هم ببازیم ... تو خسته بودی منو خسته کردی ... خونه ی شنی رو خراب و خاکستر کردی ... با احساس دریا بازی کردی ......
View ArticleClik here to view.
Article 3
عاقبت باید رفت عاقبت باید گفت با لبی شاد و دلی غرقه به خون كه خداحافظ تو . . . گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشكست گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست باید از كوی تو رفت دانم از داغ دلم بی...
View ArticleClik here to view.
Article 2
آنقــدر مرا سرد کرد از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز می‌‌خوریــد
View ArticleClik here to view.
Article 1
انتظار به کنار پنجره ی بسته امید می روم و به آروزهایی که از دور برایم دست تکان می دادند نگاه می کردم،من ازدورسایه ی چیزی را میبینم که با دستهایش مرا میخواند.مــرگ از پنجره بسته مرا میخواند.دگر به این...
View ArticleClik here to view.
Article 0
مي دانم که همه ي حر فهايم تکراريست مثل کوبيدن بر دري بسته بي اميد باز شدناما چه کنم؟ دوباره رنگ نگاهم پريده است دو باره صدايم نفس نفس مي زندکسي از کوچه دلم نمي گذرد کسي جوانيم را با خود مي برد چيزي در...
View Article
